کد مطلب:153961 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

بیچارگی لشکر دشمن
عروة بن قیس كه یكی از فرماندهان سپاه عمرسعد بود و اداره امور جنگ را به عهده داشت، مشاهده كرد كه مقاومت و پایداری لشكر اندك حسین (ع) به حدی است كه نزدیك است همه را نابود سازند، لذا نزد ابن سعد آمد و گفت: مگر نمی بینی كه لشكر ما از این عده قلیل چه می كشند، دستور بده پیادگان و تیراندازان بر آنها حمله كنند.

عمرسعد به شبث بن ربعی دستور داد كه فرماندهی تیراندازان را به عهده بگیرد شبث گفت: سبحان الله بزرگ مصر و رئیس شهر را به فرماندهی تیراندازان مأمور می كنی؟! مگر هیچ كس غیر از من نیست!

شبث مكرر چنین پاسخ ها به ابن سعد می داد و می گفت: خدا مردم كوفه را هرگز موفق به خیر نخواهد كرد و آن ها را به سوی رشد هدایت نمی كند زیرا ما به حمایت از آل امیه و آل سمیه زناكار، بهترین مردم روی زمین را كشتیم چه گمراهی آشكار.

عمر بن سعد كه از شبث بن ربعی مأیوس شد حصین بن نمیر را مأمور كرد كه با اسبان زره پوش و پانصد نفر از تیراندازان، سپاه حسین بن علی (ع) را تیرباران كنند.

این جمعیت كثیر اصحاب حسین را به تیر بستند و همه اسبان از پای درآمدند و یاران باقیمانده امام علیه السلام همگی پیاده شدند، لیكن این كار نه تنها آنان را سست نكرد بلكه مقاوم تر از پیش آماده مرگ شدند و در برابر دشمن حماسه آفریدند [1] .


[1] حياة الحسين ج 3/ ص 215 - بحار ج 45/ ص 20 - طبري 344:7 - كامل 69:4.